به گزارش مشرق، عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی نوشت:
جوامع بشری به طور طبیعی در کنار فعالیتهای مشترک اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، بستری برای رشد و نمو سلایق فکری مختلف و بعضاً متعارض فکریاند.
طبعاً همه این گرایشهای فکری متضمن سعادت بشر نیستند یا دستکم نمیتوان آنها را راهحل مناسب برای پیشرفت و کمال دانست، اما نباید فراموش کرد که از مسیر مواجهه منطقی همین اندیشهها و تجربیات ناشی از کارکردشان با یکدیگر جامعه به انتخابی درست نزدیک میشود.
استفاده حداکثری از موهبت فعال بودن صاحبان سلایق مختلف فکری زمانی محقق میگردد که معتقدان صادق هر نحلهای، تابلو و بازتابدهنده آن اندیشه باشند.
دو عامل کلیدی همواره این بهرهمندی را به شدت تقلیل میدهد: 1- بالا رفتن هزینهها در عرصه اندیشهورزی تا جایی که باورمندان واقعی و صادق به مبانی یک اندیشه حاشیه نشین شوند.
2- سطحی شدن شناخت آحاد جامعه از اندیشههای گوناگون به میزانی که تمایز معتقدان واقعی از تظاهرکنندگان به یک نحله فکری دشوار شود.
در مورد اول باید توجه داشت هرگز لازمه صحیح نپنداشتن یک اندیشه، تحت فشار قراردادن معتقدان به آن نیست. مهار فکری که نه تنها راهگشا نیست بلکه بر مشکلات جامعه میافزاید، صرفاً از طریق نقد مبانی آن امکانپذیر است؛ یعنی اهل نظر را با بحثهای منطقی میتوان به گزینش دقیقتر اندیشه برتر رهنمون ساخت.
اما در مورد دوم باید اذعان داشت که مدتهاست در جامعه نوعی درهمریختگی فکری را شاهدیم؛
اولاً عمده جریانات فکری را افراد معتقد به مبانی آن نمایندگی نمیکنند.
در ثانی اقدامات جدی برای متمایز ساختن نحلههای فکری از یکدیگر صورت نمیگیرد.
ثالثاً جریانات فکری به دلایل گوناگون که در رأس آن سهلطلبی است برای بسط خود به بازیهای سیاسی روی آوردهاند و... در چنین شرایطی سلطنتطلبانی را شاهدیم که به رنگ ملّیون درآمدهاند، سکولارهایی را شاهدیم که به رنگ معتقدین به مبانی مذهبی درآمدهاند و به طور کلی فرصتطلبانی را شاهدیم که به مقتضای شرایط زمانی خود را هرروز به رنگی عرضه میدارند؛ تأسفبارتر این که گاه میتوانند خود را در ویترین اندیشهای قرار دهند که هیچ اعتقادی به آن ندارند.
جای ملّیون واقعی که به ملیت پایبندند و در تجربیات تاریخی نیز اهتمام به حفظ تمامیت ارضی و منافع ملی را در حد توانشان به اثبات رساندهاند اکنون کسانی گرفتهاند که به هیچ وجه به مبانی اندیشه ملی پایبند نبودهاند و نیستند.
زمانی که بیگانه تجزیه بخشهایی از کشور را طلب کرد در این راه حتی پیشقدم نیز شدند، با کودتای بیگانگان علیه ملّیون و مذهبیها همراه شدند و ...
بی مبنا بودن شاخصترین درهمریختگیهای اندیشهای را در جریان واکنشها به همهپرسی در اقلیم کردستان عراق باید به نظاره نشست. در حالی که بیانیه نهضت آزادی در مورد این اقدام نشان از پایبندی این جریان به مواضع ملّیون واقعی نسبت به منافع ملی و تمامیت ارضی دارد فردی که خود را در سالهای اخیر پایبند به مبانی این جریان معرفی میکرد موضعگیری متضادی داشت.
در بیانه نهضت آزادی آمده است:" نقش سرویسهای امنیتی و سیاسی اسرائیل به عنوان یگانه دولتی که بهطور علنی از همهپرسی برای استقلال اقلیم کردستان حمایت میکند را هم باید عاملی اساسی در راستای تجزیه عراق یکپارچه به حساب آورد.
پیامدهای قابل پیشبینی ناشی از تجزیه عراق و استقلال اقلیم کردستان، افزون بر آن که امکان برخورداری رژیم صهیونیستی از پایگاه نظامی در عراق را فراهم میآورد، موجب به فراموشی سپردن جنایات اسراییل در فلسطین و نقض فراگیر حقوق بشر در طول دههها در افکار عمومی مردم جهان خواهد شد.
تجزیه کشورها – بر خلاف آنچه جریانات تجزیهطلب تبلیغ میکنند- نه تنها هیچ ارتباطی با حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین حقوق مدنی و سیاسی ندارد، بلکه در تعارض با مفاد و روح اسناد یاد شده است." (بیانیه نهضت آزادی، 10 مهر96، سایت انصاف نیوز)
در حالی که فردی که سالها در دانشگاه تهران خود را مبلّغ اندیشه نهضت آزادی معرفی میکرد به صراحت از تجزیه عراق حمایت میکند و زمانی که سایت" الف" به وی ضرورت پایبندی به منافع ملی را یادآور میشود تندترین توهینها را به دستاندرکاران این رسانه روا میدارد.
آیا این موضعگیری با توجه به سابقه طرفداری وی از مجاهدین خلق و سپس مارکسیست شدن با جریان کودتای مارکسیستی در این سازمان بر اساس باور مبانی فکری جریان نهضت آزادی است؟ قطعاً پاسخ منفی است، اما این فرد برای پنهان داشتن سوابق خود به رنگ دیگری درآمد، تا بتواند فرصتطلبیاش را تداوم بخشد، اما برخی شرایط ویژه میتواند مرزبندیها را روشن سازد.